حالا که رفته ای

حالا که رفته ای
پرنده ای آمده است
در حوالی همین باغ روبرو
هیچ نمی خواهد،
فقط می گوید: کو کو.

*****

اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار می‌شد
و این شب
با کدام قصه می‌خوابید؟

*****

حالا که آمده ای
باز هم به گیلاس آباد می رویم
به آن باغبان بگو نگران نباشد
ما گیلاس ها را نمی چینیم
ما فقط با گیلاس ها حرف می زنیم!

*****

با هرچه عشق
نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود
راه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست
که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو
می توان گشود



گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
seemorgh.com/entertainment
منبع: اشعار محمدرضا عبدالملکیان


داستان عاشقانه ***** ,تو ,گیلاس ,توان ,حالا ,کو ,حالا که ,تو را ,می توان ,را می ,گیلاس هامنبع

راز خوشبختی

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد

سنگ فروشی

داستان عاشقانه حلقه

داستان واقعی عاشقانه

داستان عاشقانه پرهام و الناز

عشق پسر مغرور با دختر مظللوم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسین کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. دیجیتال مارکتینگ موزیک سافت akhbar tecnolozhy9 ساخت و اجرای سقف شیروانی الان بخر تحویل بگیر بهترین سایت بهترین سایت مشاوره انتخاب رشته کنکور سراسری mizkade